ضربات عاشقی
شرح من منی که نقطه پایان مشکلاتم
در آن سکوت مقدس، دو تن در آغوش هم نشستهاند؛ پیشانیهاشان آرام بر هم، نفسهاشان هماهنگ، و دلهاشان چون دو شمع در باد، لرزان و روشن. انگار خدا را نه در آسمان، که در نگاه یکدیگر یافتهاند. دستهاشان گره خورده، نه از خواهش، که از شکر؛ و زمزمههایشان، دعاهاییست که از لبهای عاشقانه میجوشد، نه از ترس، که از مهر.
در آن لحظه، عبادت دیگر فقط راز و نیاز نیست؛ عبادت، لمس آرامیست که دل را به دل میسپارد، نگاهیست که به جای کلمات، ایمان را منتقل میکند. گویی خدا، خود را در آغوششان پنهان کرده، و هر تپش قلب، ذکر نامیست که ازلیست و ابدی
برچسبها: یک دنیا از تو
تاريخ : دوشنبه بیست و یکم مهر ۱۴۰۴ | 4:4 | نویسنده : یاداور لحظه های بی تو |
رتبه الکسا
ویژه اسلاید اسکین
ساعت
آخرین مطالب
جستجو
ذکر ایام هفته
ربات مترجم
آرشیو مطالب
حامیان اسلاید اسکین
امکانات وب

